آیا اخلاق قابل تغییر است؟

چهارشنبه, ۵ آذر ۱۳۹۹، ۰۷:۳۵ ق.ظ


بِسمِ اللهِ الرَّحمَنِ الرَّحِیمِ

 آیا اخلاق قابل تغییر است؟

سرنوشت علم اخلاق و تمام بحثهاى اخلاقى و تربیتى به این مسأله بستگى دارد،

 زیرا اگر اخلاق قابل تغییر نباشد نه تنها علم اخلاق بیهوده خواهد بود،

 بلکه تمام برنامه هاى تربیتى انبیا و کتابهاى آسمانى لغو خواهد شد;

 تعزیرات و تمام مجازاتهاى بازدارنده نیز بى معنى خواهد بود.

بنابراین، وجود آنهمه برنامه هاى اخلاقى و تربیتى در تعالیم انبیاء

و کتب آسمانى و نیز وجود برنامه هاى تربیتى در تمام جهان بشریّت،

 و همچنین مجازاتهاى بازدارنده در همه مکاتب جزائى، بهترین دلیل

بر این است که قابلیّت تغییر اخلاق، و روشهاى اخلاقى،

 نه تنها از سوى تمام پیامبران که از سوى همه عقلاى جهان پذیرفته شده است.

امّا با این همه، عجیب است که فلاسفه و علماى اخلاق بحثهاى فراوانى درباره این که

 آیا اخلاق قابل تغییر است یا نه؟» مطرح کرده اند!

بعضى مى گویند: اخلاق قابل تغییر نیست! و آنها که بدگوهرند

و طینتى ناپاک دارند عوض نمى شوند، و به فرض که تغییر یابند،

سطحى و ناپایدار است و بزودى به حال اوّل باز مى گردند!

آنها براى خود دلائلى دارند از جمله این که ساختمان

 جسم و جان رابطه نزدیکى با اخلاق دارد،

 و در واقع اخلاق هر کس تابع چگونگى آفرینش روح و جسم اوست،

و چون روح و جسم آدمى عوض نمى شود، اخلاق او نیز قابل تغییر نیست.

جمعى از شعرا که پیرو این طرز تفکّر بوده اند نیز

 در اشعار خود بطور گسترده به این مطلب اشاره کرده اند

 (هر چند ممکن است اشعار آنها را بر نوعى مبالغه در این امر حمل کرد).

نمونه اى از اشعار شعراى معروف را در این زمینه در ذیل مى خوانید:

پرتو نیکان نگیرد هر که بنیادش بد است تربیت نااهل را چون گردکان بر گنبد است

شمشیر نیک زآهن بد چون کند کسى؟ ناکس به تربیت نشود اى حکیم کس!

باران که در لطافت طبعش خلاف نیست در باغ لاله روید و در شوره زار خس!

* * *

برسیه دل چه سود خواندن وعظ نرود میخ آهنین در سنگ

آهنى را که موریانه بخورد نتوان برد از آن به صیقل زنگ!

* * *

چون بود اصل گوهرى قابل تربیت را در او اثر باشد

هیچ صیقل نکو نداند کرد آهنى را که بدگهر باشد

سگ به دریاى هفتگانه مشوى که چو تر شد پلیدتر باشد!

خر عیسى گرش به مکّه برند چون بیاید هنوز خر باشد!

* * *

دلیل دیگرى که براى این امر ذکر کرده اند این است

که دگرگون شدن اخلاق به واسطه عوامل خارجى، از قبیل تأدیب و نصیحت و اندرز است، و هنگامى که این عوامل زایل گردد، انسان به اخلاق اصلى خود باز خواهد گشت، درست مانند سردى آب که به وسیله عوامل حرارت زا از بین مى رود و هنگامى که آن عوامل از بین برود، حرارت را پس داده، به حال اوّل باز مى گردد!

این طرز فکر و این گونه استدلالات همه مایه تأسّف و سبب انحطاط جوامع بشرى

است!

طرفداران قابلیّت تغییر» در امور اخلاقى، از دو دلیل فوق چنین پاسخ مى گویند:

1 ـ ارتباط اخلاق با ساختمان روح و جسم انسان قابل انکار نیست،

 ولى این ارتباط به اصطلاح در حدّ مقتضى» است نه علّت تامّه»،

 یعنى مى تواند زمینه ساز باشد نه این که ااماً و اجباراً تأثیر قطعى بگذارد،

 همان گونه که بسیارى از افرادى که از پدران و مادران مبتلا

به پاره اى از بیماریها متولّد مى شوند زمینه آلودگى به آن بیماریها را دارند،

 ولى با این حال مى توان با پیشگیریهاى مخصوص جلو تأثیر عامل وراثت را گرفت.

افراد ضعیف البنیه از نظر جسمانى با استفاده از بهداشت و ورزش،

 افراد نیرومندى مى شوند و بعکس، افراد قوىّ البنیه بر اثر ترک این دو،

ضعیف و ناتوان خواهند شد.

افزون براین، روح و جسم انسان نیز قابل تغییر است تا چه رسد به اخلاق زاییده ازآن!

مى دانیم تمام حیوانات اهلى امروز» یک روز در زمره حیوانات وحشى بودند،

انسان آنها را گرفت و رام کرد، و به صورت حیوانات اهلى در آورد;

 بسیارى از گیاهان و درختان میوه نیز چنین بوده اند.

 جایى که با تربیت بتوان خلق و خوى یک حیوان و

ویژگیهاى یک گیاه یا درخت را تغییر داد چگونه نمى توان اخلاق انسان

را به فرض که اخلاق ذاتى باشد تغییر داد؟

هم اکنون نیز بسیارى از حیوانات را براى کارهایى که بر

خلاف طبیعت آنها است تربیت مى کنند و آنها این کارها را بخوبى انجام مى دهند.

2 ـ از آنچه در بالا گفته شد پاسخ استدلال دیگر آنان نیز

 روشن مى شود زیرا گاه عوامل بیرونى آنقدر تأثیر قوى دارد

 که ویژگیهاى ذاتى را بکلّى دگرگون مى سازد، و حتّى ویژگیهاى

جدید به وراثت به نسلهاى آینده نیز مى رسد همان گونه که در حیوانات اهلى مثال زده شد.

تاریخ، انسانهاى بسیارى را نشان مى دهد که بر اثر تربیت

بکلّى خلق و خوى خود را تغییر دادند، و به اصطلاح

یکصد و هشتاد درجه چرخش کردند، افرادى

که یک روز مثلا در صف ان قهّار جاى داشتند به زاهدان و عابدان مشهورى مبدّل گشتند.

توجّه به طرز به وجود آمدن یک ملکه اخلاقى به ما این قدرت را مى دهد که راه از

میان بردن آن را نیز پیدا کنیم; مسأله چنین است

که هر عمل خوب یا بد اثر موافق خود را در روح انسان باقى مى گذارد،

و روح را تدریجاً به سوى خود جلب مى کند، تکرار این عمل آن اثر

 را بیشتر و قویتر مى سازد، و کم کم کیفیّتى به نام عادت»

 حاصل مى شود، و هر گاه عادت استمرار یابد به صورت ملکه»

 در مى آید.

بنابراین، همان گونه که عادات و ملکات اخلاقى زشت

 در سایه تکرار عمل تشکیل مى گردد، از همین طریق قابل زوال است;

 البتّه، اثر تلقین، تفکّر، تعلیمات صحیح و محیط سالم در فراهم کردن

 زمینه هاى روحى براى پذیرش و تشکیل ملکات خوب را نمى توان نادیده گرفت.

* * *

در اینجا قول سومى نیز وجود دارد و آن این که بعضى

 از صفات اخلاقى قابل تغییر است، و بعضى غیر قابل تغییر،

آن صفاتى که طبیعى و فطرى است، قابل تغییر نمى باشد،

 ولى آن صفاتى که عوامل خارجى دارد قابل تغییر است.(1)

این قول نیز فاقد هرگونه دلیل است، زیرا این تفصیل و تفاوت گذارى،

 بین صفات فرع، بر قبول اخلاق طبیعى و فطرى است،

 در حالى که چنین چیزى ثابت نیست; و به فرض که

چنین باشد چه کسى مى تواند ادّعا کند که صفات فطرى قابل تغییر نیست؟

مگر حیوانات وحشى را نمى توان اهلى کرد؟

مگر تعلیم و تربیت نمى تواند آنقدر ریشه دار شود که اعماق وجود انسان را دگرگون سازد؟

 
آیات و روایات دلیل بر قابلیّت تغییر اخلاق است

آنچه را در بالا گفتیم از نظر دلائل عقلى و تاریخى بود،

هنگامى که به دلائل نقلى یعنى آنچه از مبدأ وحى و سخنان معصومین(علیهم السلام)

 به دست آمده مراجعه کنیم مسأله از این هم روشنتر است; زیرا:

1 ـ نفس مسأله بعثت انبیا و ارسال رسل و انزال کتب آسمانى و بطور کلّى مأموریّتى که

1. محقّق نراقى در جامع السّعادات این نظریه را برگزیده است (جامع السّعادات جلد 1، ص 24).

آنها براى هدایت و تربیت همه انسانها داشتند، محکمترین دلیل

 بر امکان تربیت و پرورش فضائل اخلاقى در تمام افراد بشر است.

آیاتى مانند:

 هُوَ الَّذى بَعَثَ فِى الاُْمِّیِینَ رَسُولا مِنْهُم یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ

وَیُزَکِّیهِمْ وَیُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَالْحِکْمَةَ وَاِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِى ضَلال مُبِیْن

   (سوره جمعه، آیه 2)(1)

و آیات مشابه آن بخوبى نشان مى دهد که هدف

 از مأموریّت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله)

 هدایت و تربیت و تعلیم و تزکیه همه کسانى بود که در ضَلال مُبِیْن» و گمراهى آشکار بودند.

2 ـ تمام آیاتى که خطاب به همه انسانها به عنوان

 یا بَنى آدَمَ» و یااَیُّها النّاسُ» و یا  اَیُّها الاِْنْسانُ»،

و یا عِبادى» مى باشد و مشتمل بر اوامر و نواهى

 و مسائل مربوط به تهذیب نفوس و کسب فضائل اخلاقى است،

بهترین دلیل بر امکان تغییر اخلاق رذیله»

 و اصلاح صفات ناپسند است، در غیر این صورت،

عمومیّت این خطابها لغو و بیهوده خواهد بود.

ممکن است گفته شود: این آیات غالباً مشتمل بر احکام است،

و احکام مربوط به جنبه هاى عملى است،

 در حالى که اخلاق ناظر به صفات درونى است.

ولى نباید فراموش کرد که اخلاق» و عمل»

 لازم و موم یکدیگر و به منزله علّت و معلولند،

 و در یکدیگر تأثیر متقابل دارند; هر اخلاق خوبى

سرچشمه اعمال خوب است، همان گونه که اخلاق رذیله،

 اعمال زشت را به دنبال دارد; و در مقابل، اعمال نیک

و بد نیز اگر تکرار شود تدریجاً تبدیل به خلق و خوى خوب و بد مى شود.

3 ـ اعتقاد به عدم امکان تغییر اخلاق سر از اعتقاد به جبر در مى آورد;

 زیرا مفهومش این است که صاحبان اخلاق بد و خوب قادر به تغییر

آن نیستند و چون اعمال آنها بازتاب اخلاق آنها است،

 پس در انجام کار خوب یا بد مجبورند، و در عین حال مکلّف به انجام خوبیها و ترک بدیها هستند;

 این عین جبر است، و تمام مفاسدى را که مذهب جبر دارد بر آن مترتّب مى شود(2).

4 ـ آیاتى که با صراحت تشویق به تهذیب اخلاق مى کند و از رذایل اخلاقى بر حذر

1. آیه 164 آل عمران نیز همین مضمون را در بردارد.

2. به اصول کافى، جلد 1، ص 155و کشف المراد،بحث

قضا و قدر درباره مفاسد مذهب جبر مراجعه شود.

مى دارد نیز دلیل محکمى است بر امکان تغییر صفات اخلاقى،

مانند قَدْ اَفْلَحَ مَنْ زَکّیها وَقَدْ خابَ مَنْ دَسّیها; هر کس نفس خود

را تزکیه کند رستگار شده، و آن کس که نفس خویش را با معصیت

 و گناه آلوده سازد نومید و محروم گشته است.»    (سوره شمس ـ آیه 9 و 10).

تعبیر به دسّیها» از ماده دسّ» و دسیسه»

 در اصل به معنى آمیختن شىء ناپسندى با چیز دیگر است;

 مثل این که گفته مى شود: دسّ الحنطة بالتراب; گندم را با خاک مخلوط کرده»،

این تعبیر نشان مى دهد که طبیعت انسان بر پاکى و تقوا است

 و آلودگیها و رذائل اخلاقى از خارج بر انسان نفوذ مى کند و هر دو قابل تغییر و تبدیل است.

در آیه 34 سوره فصّلت مى خوانیم:

 اِدْفَعْ بِالَّتى هِىَ اَحْسَنُ فَاِذاَ الَّذى بَیْنَکَ وَبَیْنَهُ عَداوَةٌ کَاَنَّهُ وَلِىٌّ حَمِیْمٌ; بدى

را با نیکى دفع کن ناگهان (خواهى دید) همان کسى که میان تو و او دشمن است

گویى دوست گرم و صمیمى (و قدیمى تو) است!»

این آیه بخوبى نشان مى دهد که عداوت و دشمنیهاى

 عمیق که در خلق و خوى انسان ریشه دوانده باشد،

 با محبّت و رفتار شایسته ممکن است تبدیل به دوستیهاى

 داغ و ریشه دار شود; اگر اخلاق، قابل تغییر نبود، این امر امکان نداشت.

در روایات اسلامى نیز تعبیرات روشنى در این زمینه دیده مى شود مانند احادیث زیر:

1 ـ حدیث معروف اِنّى بُعِثْتُ لاُِتَمِّمَ مَکارِمَ الاَْخْلاقِ(1)،

 دلیل واضحى بر امکان تغییر صفات اخلاقى است.

2 ـ روایات فراوانى که تشویق به حسن خلق مى کند،

 مانند: حدیث نبوى:

 لَوْ یَعْلَمُ الْعَبْدُ ما فى حُسْنِ الْخُلْقِ لَعَلِمَ اَنَّهُ یَحْتاجُ اَنْ یَکُونَ لَهُ خُلْقٌ حَسَنٌ;

 اگر بندگان مى دانستند که حسن خلق چه منافعى دارد،

 یقین پیدا مى کردند که محتاج به اخلاق نیکند!»(2)، نشانه دیگر است.

3 ـ در حدیث دیگرى از همان حضرت مى خوانیم:

اَلْخُلْقُ الْحَسَنُ نِصْفُ الدِّینِ; اخلاق خوب، نیمى از دین است.»(3)

4 ـ و در حدیثى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى خوانیم:

اَلْخُلْقُ الْمَحْمُودُ مِنْ ثِمارِ الْعَقْلِ،

1. سفینة البحار، (مادّه خلق).

2. بحار، جلد 10، ص 369.

3. بحار، ج 71، ص 385.


اَلْخُلْقُ الْمَذْمُوْمُ مِنْ ثِمارِ الْجَهْلِ;

 اخلاق خوب از میوه هاى عقل و آگاهى است و اخلاق بد از ثمرات جهل و نادانى است.»(1)

و از آنجا که علم» و جهل» قابل تغییر است، اخلاق هم به تبع آن قابل تغییر مى باشد.

5 ـ در حدیث دیگرى از پیامبراکرم(صلى الله علیه وآله) آمده است:

اِنَّ الْعَبْدَ لَیَبْلُغُ بِحُسْنِ خُلْقِهِ عَظیمَ دَرَجاتِ

 الاْخِرَةِ وَشَرَفَ الْمَنازِلِ وَاِنَّهُ لَضَعیفُ الْعِبادَةِ;

بنده خدا به وسیله حسن اخلاق به درجات عالى آخرت و بهترین مقامات مى رسد،

 در حالى که ممکن است از نظر عبادت ضعیف باشد!»(2)

در این حدیث اوّلاً مقایسه حسن اخلاق به عبادت،

 و ثانیاً ذکر درجات بالاى اخروى که حتماً مربوط به

 اعمال اختیارى است، و ثالثاً تشویق به تحصیل حسن خلق،

 همگى نشان مى دهد که اخلاق یک امر اکتسابى است،

 نه اجبارى و اامى و خارج از اختیار! (دقّت کنید)

این گونه روایات و تعبیرات گویا و پرمعنى در کلمات معصومین

(علیهم السلام) زیاد دیده مى شود(3)

 و همه آنها نشان مى دهد که صفات اخلاقى قابل تغییر است،

 و گرنه این تعبیرات و تشویقها لغو و بیهوده بود.

6 ـ در حدیث دیگرى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله)

مى خوانیم که به یکى از یارانش به نام جریر بن عبداللّه» فرمود:

 اِنَّکَ امْرُءٌ قَدْ اَحْسَنَ اللّهُ خَلْقَکَ فَاَحْسِنْ خُلْقَکَ;

 خداوند به تو چهره زیبا داده، اخلاق خود را نیز زیبا کن!»(4)

کوتاه سخن این که: کتب روایى ما پُر از روایاتى است

 که همگى دلالت بر امکان تغییر اخلاق آدمى دارد.(5)

این بحث را با حدیثى از امیر مؤمنان على(علیه السلام)

 که تشویق به فضائل اخلاقى مى کند

1. غررالحکم، 1280 ـ 1281.

2. محجّة البیضاء، ج 5، ص 93.

3. مرحوم کلینى در جلد دوم اصول کافى، در باب حسن الخلق(ص 99)

 هیجده روایت در این زمینه نقل کرده است.

4. سفینة البحار، مادّه خلق.

5. به جلد دوم اصول کافى و روضه کافى، و جلد سوم میزان الحکمة و جلد اوّل سفینة البحار، در ابواب مناسب مراجعه فرمایید.
[37]

پایان مى دهیم، فرمود:

 اَلْکَرَمُ حُسْنُ السَّجـِیَّةِ وَ اجْتِـنابُ الدَّنِـیَّةِ;

 ارزش و کیفیّت انسان به اخلاق پسندیده و اجتناب و دورى از اخلاق پست است!»(1)

توحید و نیکى به پدر و مادر، سرآغاز یک رشته احکام

احسان به والدین وچندتوصیه مهم

احسان به والدین برای (خدا) اگرفقیرند یاغنی

مى ,اخلاق ,تغییر ,قابل ,نیز ,ـ ,قابل تغییر ,دهد که ,مى دهد ,نشان مى ,مى شود ,سفینة البحار، مادّه ,امکان تغییر اخلاق ,معصومین علیهم السلام

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

موسسه فرهنگی شهید غلامرضا رادمرد سئو چیست فکر سبز همه چیز طلا همینجاست خرید مبل از تولیدی دیجیکالا همینجوری BANGTAN X ARMY طراحی سایت ارزان نیوجاب | آگهی اخبار استخدامی